سلام من رضا هستم 27 سالمه و داستانی می خوام براتون بگم مربوط به 2 ساله پیشه
من یک خواهرزن دارم که 17 18 سالش بوداسمش مینا است.از روزاول که دیدمش اون قدر سکسی بود که می خواستم بخورمش .داستان از اینجا شروع شد .
اون روز باید سریع از سر کار می رفتم خونه و بعد از پوشیدن لباسام می رفتم خونه دایی مادرم مهمونی بزرگی بود.
منم سریعا کارامو کردمو می خواستم برم که خانومم زنگ زد گفت:زود بیا از صحبتاش فهمیدم که مینا نرفته وخونه مونده که درس بخونه منم مدتی بود که بهش شک داشتم .آخه تازگی ها مهمونی نمیومد همش بهانه درس ومدرسه رو می کرد.منم می دونستم که داره بهونه میاره.این دفعه کرمم گرفته بود که ببینم واقعا چی کار می کنه.برای همین هم پریدم پشت فرمون و رفتم دمه خونه پدر خانومم اینا کلید داشتم رفتم از در حیاط تو .چراغا روشن بود هز پشت پنجره اتاق مینا تو رو نگاه کردم . تاریکی شب کمکم می کرد که راحت تر تو رو ببینم.از چیزی که می دیدم کف کرده بودم مینا خانوم لخت با یک شورت داشت تلفن صحبت می کرد. در همون حال داشت لباسای مختلفی رو به تنش امتحان می کرداز دیدن این صحنه کیرم راست شده بود آخه مینا با 17 18 سال سن قد 170 بدن ورزیده و خیلی سکسی داشت دیدن پاهای کشیده و کون و پستونای گردش حالمو خراب کرده بود........ادامه دارد
Wednesday, December 20, 2006
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment